آهنگ انتظار حسین شریفی



دانلود آهنگ جديد



چند کلمه گیلکی گالشی

لیسک(LISK) به معنی سر و لیز بودن

دیماجور(DIMAJOOR) یعنی خوابیدن به پشت

واکت(VAKT)یعنی خسته شد و واکتن یعنی خسته شدن

دومه (DOOMMEH)یعنی دسته(دسته ابزار آلات)

دسونگ(DASOUNG) یعنی هل دادن کسی

پیزی(POUZI) پاشنه پا

زبان مادری خود را فراموش نکنیم ( گیلکی صحبت کردن بچه هامونو بیکلاسی ندونیم بلکه حفظ اصالت عین کلاسه)

#شعر.گیلکی

یادش بخیر 
یاد بیردی تو مره از کودکی- یاد دره امی سره،یادش بخیر 
تیل چالو بوتو گولوشو رزین- جنگل میانسرا ،یادش بخیر 
چایی دازو چایی ساکو وروره- نی چه کی باغ تله ،یادش بخیر 
پیرسک چندی جوون بو او زمان- اننکی باغ دره ،یادش بخیر 
حاج جلیل دستباغی آشتولو دار- دوزی گودیم آشتولو ،یادش بخیر 
یاد دره دوووسیم تا جیر شیر سر- آفتابو و موسکوله ،یادش بخیر 
کورد علی باغ میان زبیل زبیل- چندی مه چایی دبو، یادش بخیر 
کندبونی من امو هی واموتیم- جیرسره،پلنگ دره، یادش بخیر 
ممدی رودخونه که امی خونه بو- موندولو سنگ تله ،یادش بخیر 
حج حجه کو،پیچه و ملجنی واز – اننکی تلار سر، یادش بخیر 
دشت میدون دوووسیم فوتبال گودیم – گوردو بازی ،شیطونی،یادش بخیر 
چایی ورورن نن ماشین توک – امی سره مردونن ،یادش بخیر 
مشتی گولی باغ مین سیب دار دبو – سره منی گوردو دار، یادش بخیر 
چوبی ماشین چاگودیم هی دوووسیم- جغلنی قیل و قال ، یادش بخیر 
تله نم جنگل من گبر گیتیم – لت تله کو سینه سورخ ، یادش بخیر 
کیش گوده،للیکی دار چندی دبو- گاچه وری اربودار ،یادش بخیر 
چندی فوش ده علی اقه جغلنه – عمه نسا و جمال ، یادش بخیر 
عید که بو تازه لباسه دگودیم – عیدی هیتیم مورغونه ، یادش بخیر 
هفته من صبر گودیم سوشونبه بو – کولچه و چکچی،اثاث،یادش بخیر 
گاونی گردن زنگو گولونه – کلگنی جنگ چی ببو ، یادش بخیر 
همیشک سفره سره تره نابو- تورشواش و اشکنه ،یادش بخیر 
نگو که ماشین دوج خاطره بون – فتح اله،حسن چپر،یادش بخیر 
کلانو نان محلی چی ببو – تندیرسان،هیمه ،کله،یادش بخیر 
چیشم واگودیم ده بدیم او نیسم – ده دبوسم دفتره ،یادش بخیر 

شماره ثبت اثر:6582-1400 مورخ 1400/10/08
 
📝سراینده:دکتر حسین شریفی بیلی لنگه

این شعر در حال و هوای گذشته  روستای بیلی لنگه املش سروده شده است

تابستان 1400 هم گذشت و اینک زمان خودنمایی فصل پاییز رویایی و عاشق است

چند کلمه گیلکی گالشی

کل انگیشت= انگشت شصت دست و پا

زبیلکه= زنبیل کوچک از جنس حصیر.از صنایع دستی گیلان که جهت حمل دستی خرید های خانگی از بازار یا فروش محصولات محلی گیلان توسط فروشنده های بازار های محلی استفاده می شود

سیفتال= زنبور زرد رنگ بی عسل. زنبوری که در پشت بام و حاشیه های منازل مسکونی گیلان لانه سازی و در آن تخم ریزی می کند. 

تمدن تاریخی املش

از لحاظ جغرافیایی – تاریخی، املش ناحیه‌ای مستعد است که کشف آثاری از سده‌های پیشین، حکایت از پیشینه کهن تاریخی پیش از اسلام آن دارد. در املش آثار باستانی مهمی همچون کوزه‌های زرین و گلی از اشکال حیوانات، مجسمه و سلاح‌های انسانی به دست آمده‌است، که از جنس برنز، نقره و طلا ساخته شده‌اند. این اشیای باستانی گاهی در جریان حفاری‌های غیرمجاز یا توسط باستان شناسان از گورستان‌ها به دست آمده‌است. قدمت برخی از این آثار به اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره قبل از میلاد مسیح برمی گردد. از لحاظ هنری، بخش املش از ویژگی هنری خاصی برخوردار است و از نظر پیکر تراشی و پیکرسازی و کوزه‌گری دارای ابتکارات بدیعی است و آثار بدست آمده متعلق به قرون نهم و هشتم پیش از میلاد گویای این مدعاست و بخشی از این آثار هم‌اکنون در موزه «لور» فرانسه و موزه «نادر» مشهد موجود بوده و به ثبت رسیده‌است. در مقایسه با تپه مارلیک، تمدن املش از لحاظ شیوه و زمینه دارای تفاوت‌هایی است، اما در استفاده از اشکال حیوانات مشترکند. با نمایش سفالینه‌ها و اشیای فلزی املش به سال ۱۹۶۴م/۱۳۴۳ش در موزه نوشاتل سویس، هنر و تمدن املش شناخته شد. به گفتهٔ ادموندز، جهانگرد بریتانیایی که در اواخر دورة قاجار به املش سفر کرده‌است، شمار خانه‌های این دهکده ۱۰۰ باب بوده‌است که ۲۰۰ خانوار از خاندان صوفی در آن‌ها زندگی می‌کرده‌اند. او املش را به لحاظ برخورداری از مناظر طبیعی و مسکونی زیبا با مناظر طبیعی بریتانیا مقایسه می‌کند.(منبع:ویکی پدیا)

گازرسانی روستای بیله لنگه املش

شیرمردان و شیر زنان روستای بیله لنگه املش زمستانی دیگر را بدون گاز شهری در حال سپری کردن هستند و همچنان با تحمل بوی بخاری هیزمی و نفتی و با سینه ای تنگ ولی بسیار امیدوار چشم انتظار گازرسانی به روستا هستند. روستایی که تا کمتر از دو کیلومتری آن گازرسانی انجام شده است.

 

چرا که مردم روستا انقلاب و نظامشون را باور دارند و مطمئن هستند که این نعمت گاز هم به زودی نصیبشان خواهد شد

مسئوولین محترم شهرستان املش لطفاً مردم عزیز روستا را بیش از این چشم انتظار نزارن

خدا قوت گیله مردان

یه خدا قوت جانانه خدمت شیر زنان و شیرمردان کشاورز(برنجکار و چایکار و سایر کشاورزان عزیز)که فصل کاری سال 97 را هم به پایان برده یا در حال اتمام کار هستند. خداوند به بازوهاتان قوت و به پولتان برکت ویژه عنایت فرماید.

چند کلمه ناب گیلکی(گالشی)

 

پرکنش (parknsh)یعنی لرزش       


بالدیسکین (baldiskin)یعنی آرنج دست


شوقو(shuogho) یعنی شوخی


کیندیمی (kindimi)یعنی برعکس 


یپرن (yepran)یعنی بعضی ها

 

 

 

 

درخواست از شورای اداری شهر املش جهت سرکشی از روستای بیله لنگه

با توجه به اینکه دولتمردان نظام مقدس جمهوری اسلامی عزم خود را جزم کرده و با همت و تلاش مضاعف خودتوانسته اند برکات نظام مقدس جمهوری اسلامی را به دورترین و محرومترین نقاط کشور و بالاخص قشر زحمتکش و تولید کننده کشور یعنی روستاییان عزیز برسانند (خدماتی از قبیل برق.گاز.آب سالم.بهداشت.جاده و...)ولی ما اهالی روستای بیله لنگه که شغلمون دامداری و کشاورزی هست وروستامون در 4کیلومتری شهر املش واقع شده بدلیل شاخص جمعیتی پایین روستاتاکنون از برخی از این خدمات بی بهره مانده ایم.خدماتی از قبیل مدرسه.مسجد.آب سالم.گاز رسانی.بهداشت و فقط جاده روستامون آسفالت شده.از نظر دهیاری و شورا هم بی بهره مانده ایم.خدمات بهداشتی نیز بصورت سرکشی دوره ای و تحت عنوان روستای قمرانجام میشه.تلفن بیسیمی روستا هم که خط دهی نامناسبی داره.بهداشت محیط روستا متولی خاصی نداشته و وضعیت مطلوبی نداره و بالاخره از این قبیل مشکلات تو روستامون هست و در سایه آسایش و امنیتی که نظام مقدس جمهوری اسلامی در مناطق روستایی ایجاد کرده انتظارمون و درخواستمون از فرماندار محترم و اعضای محترم شورای شهر املش اینه که قدم رنجه فرموده و یه سری به روستای ما بزنن و از نزدیک دست پینه بسته کشاورزا و اهالی زحمتکش روستا رو ببینند و پای صحبت حاج مریم روستای ما که مثل شیرمردی یه گونی برنج رو از املش به ییلاق میبرده با کولش و الان با خاطراتش و سختیای گذشتش زندگی میکنه بزنن.سپاس

افسانه کوکو تی تی

کوکو ، افسانه دختر بچه ای یتیم در گیلان است که مادر خود را از دست می دهد و ماجراهایی را به چشم می بیند.

«کوکو» ، سی و دو سانتی متر قد دارد. این موجود ، دختر بچه ای یتیم است، که همه افسانه های گیلانی ها را پر کرده است. مشخصه کوکو در افسانه ها بی معرفتی است چون کوکوها جمعی با یک ماده جفت گیری و سپس ماده بیچاره را به حال خود رها می کنند. ماده بی‌خانمان و ‌آشیان، لانه پرنده‌های دیگری را انتخاب می‌کند و در هر آشیانه فقط یک تخم می‌گذارد و بعد آن پرنده‌ ناچار از تخم کوکوی ماده مراقبت می‌کند تا به دنیا بیاد.

اما چرا بی‌آشیان؟ چون رسم پرنده‌ها این است که نرها برای اثبات توانایی جفت‌گیری لانه بسازند، ولی حالا وقتی چند پرنده نر با هم باشند، هر کدام به لانه سازی مشغول شود سرش کلاه رفته. تنبلی به کوکوها هم سرایت کرده.

«کوکو تی‌تی» یا همان کوکوی معروف، از جمله پرندگانی است که به خاطر آواز حزن‌انگیز و موزونش در گیلان موجد افسانه‌هایی شده که از گذشته‌های دور بر سر زبان‌ مردم این دیار بوده

در گیلان، روایت‌های مختلفی از این پرنده هست: بعضی‌ها این پرنده را دخترکی یتیم یا نوعروسی پاکدامن می‌دانند.

«کوکو» دختر کوچکی بود که مادرش خیلی زود می‌میرد و غربت نبود مادر را هیچ چیز برایش پر نمی‌کند مگر ساعت‌هایی که همراه پدر است. چند سال مرد با دخترش سر می‌کند و خودش را از محبت یک هم‌آشیان دلخواه محروم می‌کند تا با گوش و کنایه‌ها و دلسوزی‌های دیگران، بالاخره ازدواج می‌کند و برای دخترش نامادری می‌آورد. اولین شبی که کوکو بی‌حضور و لطف محبت پدر خوابید، مادرش را در خواب دید که غمگینانه به او نگاه می‌کرد. او تا صبح چند بار از خواب پرید و بالش یادگار مادرش خیس اشک بود. کوکو هرگز از نامادری بوی مادر به مشامش نرسید و او به کوکو خیلی سخت می‌گرفت. او می‌دانست که همه چیز و دل و جان شوهرش بسته به این دخترک است.

عشق به مرد که در هر دوی آنها به شکلی متفاوت وجود داشت و کامل بودن دختر کوچولو و بدتر از همه فهمیدن اجاق کوری زن، آتش حسادت به دختر را در دلش راه داد.

کوکوی کوچولو، صندوقی داشت که کم‌کم جهیزیه‌اش را در آن جمع می‌کرد و کم‌کم صندوق پر از پارچه و دست‌دوزی‌ها و کاردستی‌های هنرمندانه و زیبای دختر شده بود.

از دیرباز در روستاهای گیلان رسم بود که دختر باید با دوخت‌ودوز و جمع آوری جهیزیه ، ابراز سلیقه کند و برای ورود به زندگی جدید آماده شود. در دل زمستانی سیاه که کوکو برای دیدار خاله به روستای کناری رفته بود و برف راه بازگشت را بسته، نامادری مهربان مشتی از آویزه‌های نخی را در لابه‌لای لباس‌ها و بافتنی‌های صندوق کوکو گذاشت. در همان زمستان برای کوکو خواستگار آمد و قرار شد بعد از نوروز به خانه شوهر برود. روزهای آخر نامادری با کوکو خیلی مهربانی کرد و مدام مثل کوکو خیال‌پردازی می‌کرد اما با چه خیالاتی؟!

دستمال را نامادری به سر «کوکو» بست، حلقه زرین را عمه داماد در انگشتش کرد و این شکل جشن نامزدی برگزار شد. صبح بعد وقتی کوکو خواست دستمال سر را در صندوق بگذارد، نامادری صدای زوزه مانند دردناکی از بالاخانه شنید. وقتی رسید دید کوکو موپریشان و چهره خراشیده وسط اتاق مچاله شده و نشسته. همه چیزهای صندوق در گوشه و کنار اتاق پخش بود و بوی ناک و خزه و خیسی همه جا پر شده بود. دختر که حاصل سال‌ها تلاش و امیدواری را که با آن همه آرزو و خوش‌خیالی، کشیده بود بر باد رفته می‌دید از خدا خواست که او را از این رنج و از این سرافکندگی و از این زندگی خالی از امید، خلاص کند. هنوز نامادری کامل وارد اتاق نشده بود که کوکوی قصه ما پیچ‌وتابی خورد و لحظه‌ای بعد به صورت پرنده‌ای زیبا و دوست‌داشتنی درآمد و پروازکنان به بالای درخت نارون همسایه رفت و در حالی که صدایش روشن و دلنشین اما دردناک بود، شروع به خواندن کرد:

«کوکو، بسوج؛ کوکو، ببیج؛ کوکو، بنال» (کوکو، بسوز؛ کوکو، برشته‌شو؛ کوکو، بنال»

کوکو پر و بالی زد و به سوی جنگل انبوه و بی‌برگ روستا در آن زمستان سرد و غم‌گرفته پرواز کرد و ناپدید شد. 

منبع: کرکان انزلی

ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﮔﯿﺎﻫﺎﻥ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺍﻣﻠﺶ ( کلپوره) (ﺷﮑﺮ ﺗﯿﻐﺎﻝ)

برﮔﻬﺎﯼ ﺁﻥ ﺑﺎﺭﯾﮏ، ﺩﺭﺍﺯ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﺍﺯ ﮐﺮﮐﻬﺎﯼ ﭘﻨﺒﻪﺍﯼ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺩﻭﺳﻄﺢ ﭘﻬﻨﮏ ﺍﺳﺖ. ﮔﻠﻬﺎﺋﯽ ﺑﻪ ﺭﻧﮕﻬﺎﯼ ﺳﻔﯿﺪ، ﺳﻔﯿﺪ ﻣﺎﯾﻞ ﺑﻪ ﺯﺭﺩ ﻭ ﯾﺎ ﺯﺭﺩ ﻭ ﺣﺘﯽﺍﺭﻏﻮﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﻣﺘﻐﯿﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺭﻧﮓ ﮔﻞ ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺭ ﻭﺿﻊ ﺳﺎﻗﻪ ﮔﯿﺎﻩﮐﻪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﺮﭘﺸﺖ ﻭ ﭘﺮﺷﺎﺧﻪ ﻭ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺩﺭﻣﯽﺁﯾﺪ ﻧﯿﺰ ﺩﯾﺪﻩﯽﺷﻮﺩ. ﺯﻣﺎﻥ ﮔﻞ ﺩﺍﺩﻥ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺗﻨﺎﺳﺐ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻣﺤﯿﻂ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯿﻦ ﺧﺮﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﺩﺍﺳﺖ. ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻋﺴﻞ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﻮﺵ ﺩﺭ ﮔﻠﻬﺎﯼ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﮔﯿﺎﻩ ﺟﻠﺐ ﻣﯽﮔﺮﺩﺩ

ﺍﻧﺪﺍﻡﺩﺍﺭﻭﺋﯽ:

ﻗﺴﻤﺖ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮔﯿﺎﻩ ﺳﺮﺷﺎﺧﻪ ﮔﻠﺪﺍﺭ ﮔﯿﺎﻩ ﺍﺳﺖ

ﺯﻣﺎﻥ ﺟﻤﻊﺁﻭﺭﯼ:

ﺑﻪ ﺗﻨﺎﺳﺐ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻣﺤﯿﻂ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯿﻦ ﻣﺎﻫﻬﺎﯼ ﺧﺮﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﺩ ﺍﺳﺖ .

ﺩﺍﻣﻨﻪ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ:

ﺩﺭ ﻧﻮﺍﺣﯽ ﺑﺎﯾﺮ، ﺳﻮﺍﺣﻞ ﺳﻨﮕﻼﺧﯽ ﻭ ﻣﺎﺳﻪﺯﺍﺭﻫﺎﯼ ﻧﻮﺍﺣﯽ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﺭﻭﭘﺎ، ﻣﻨﻄﻘﻪﻣﺪﯾﺘﺮﺍﻧﻪ، ﺷﻤﺎﻝ ﺁﻓﺮﯾﻘﺎ ﻭ ﺟﻨﻮﺏ ﻏﺮﺑﯽ ﺁﺳﯿﺎ ﻣﻨﺠﻤﻠﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯽﺭﻭﯾﺪ . ﺍﯾﻦ ﮔﯿﺎﻩﭘﺮﺍﮐﻨﺪﮔﯽ ﻭﺳﯿﻊ ﺩﺭ ﻧﻮﺍﺣﯽ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺷﻤﺎﻝ، ﻣﻐﺮﺏ، ﺟﻨﻮﺏ ﻭ ﻣﺮﮐﺰ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﻣﻨﻄﻘﻪﺍﻟﺒﺮﺯ، ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎً ﺩﺭ ﻏﺎﻟﺐ ﻧﻮﺍﺣﯽ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺎﯾﺮ ﻭ ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻧﻬﺎﯼﻧﯿﻤﻪﺧﺸﮏ ﺩﺍﺭﺩ

ﺍﺟﺰﺍﯼ ﻣﺘﺸﮑﻠﻪ:

ﻋﺼﺎﺭﮤ ﮔﯿﺎﻩ (   Teucrium polium  ) ﻣﺤﺘﻮﯼ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺆﺛﺮﻩ ﺯﯾﺮ می باشد.

ﺩﯼ ﺗﺮﭘﻨﻮﺋﯿﺪﻫﺎ، ۷ ـ ۵ ـ ﮔﻠﯿﮑﻮﺯﯾﺪ، ۶ ـ ﻣﺘﻮﮐﺴﯽ ﺟﻨﮕﻮﺍﻧﯿﻦ ﻭ ﺍﺳﺎﻧﺲ ﻓﺮﺍﺭﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻣﻮﺍﺩ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺎﻧﺲ ﮊﺭﻣﺎﮐﺮﻥ B ، D ، ﺑﺘﺎﮐﺎﺭﯾﻮﻓﯿﻠﻦ، ﻫﻮﻣﻮﻟﻦ ﻭ ﮐﺎﺭﯾﻮﻓﯿﻠﻦﮐﺴﺎﯾﺪ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ . 

ﺧﻮﺍﺹ ﺩﺭﻣﺎﻧﯽ:

ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮔﯿﺎﻩ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺘﺐ ﺩﺍﺭﻭﺋﯽ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻧﻬﺎﯼﻧﺴﺒﺘﺎً ﺩﻭﺭ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﻘﺮﺍﻁ، ﺩﯾﻮﺳﮑﻮﺭﯾﺪ، ﭘﻠﯿﻦ ﻭ ﺟﺎﻟﯿﻨﻮﺱﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺁﺛﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻧﺎﻡ ﺑﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﮔﯿﺎﻩ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﮐﺎﻣﻼً ﻣﺸﺨﺺ ﺩﺍﺭﺩ. ﻧﻮﻉﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺣﮑﻤﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻧﻬﺎﯼ ﻗﺪﯾﻢ، ﻫﻤﯿﻦ ﮔﯿﺎﻩ ﻓﻌﻠﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ

ﺳﺮﺷﺎﺧﻪﻫﺎﯼ ﮔﻠﺪﺍﺭ ﮔﯿﺎﻩ ﺍﺛﺮ ﻣﻘﻮﯼ، ﻧﯿﺮﻭ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻭ ﺿﺪ ﺗﺸﻨﺞ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﮔﺮﺩ ﺁﻥﻭﺍﺭﺩ ﺑﯿﻨﯽ ﺷﻮﺩ ﻣﺨﺎﻁ ﺑﯿﻨﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻋﻄﺴﻪ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ . ﻣﺼﺮﻑ ﺁﻥﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺮﺭﺳﯽﻫﺎﺋﯽ ﮐﻪ ﺑﻌﻤﻞ ﺁﻣﺪﻩ ﺩﺭ ﺭﻓﻊ ﺳﺮﺩﺭﺩ، ﺿﻌﻒ ﻋﻤﻞ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺗﻐﺬﯾﻪ،ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﻬﺎﯼ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺗﻨﺎﺳﻠﯽ ـ ﺍﺩﺭﺍﺭﯼ ﻭ ﺗﺄﺧﯿﺮ ﯾﺎ ﻋﺪﻡ ﻭﻗﻮﻉ ﻗﺎﻋﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺿﻌﻒﮐﻠﯽ ﻣﺆﺛﺮ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ . ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﺍﺛﺮ ﺿﺪ ﺗﺸﻨﺞ ﻧﯿﺰ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮔﯿﺎﻩ ﺗﻠﺦ ﺩﺭﺑﻠﻮﭼﺴﺘﺎﻥ، ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﻫﻨﺪﻭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﻊ ﺩﺭﺩ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﻗﻠﺐ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ؛ ﺑﻌﻼﻭﻩﺗﺐﺑﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻮﺷﺎﻧﺪﮤ ﮔﯿﺎﻩ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻭ ﺑﺎ ﺧﯿﺴﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﯾﺎ ﺩﻡ ﮐﺮﺩﮤ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺁﺏ ﺩﺭﻣﻮﺍﺭﺩ ﺳﺮﻣﺎﺧﻮﺭﺩﮔﯽﻣﺼﺮﻑ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺩﺭ ﮐﺮﻣﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﻊ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻫﺎﺿﻤﻪ ﻭﺩﻝﺩﺭﺩ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ

ﺍﺛﺮﺍﺕ ﻓﺎﺭﻣﺎﮐﻮﻟﻮﮊﯾﮑﯽ ﮔﯿﺎﻩ :

ﻃﺒﻖ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﻣﺮﮐﺰ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺷﺮﮐﺖ ﺑﺎﺭﯾﺞﺍﺳﺎﻧﺲ،ﺍﺳﺎﻧﺲ ﮐﻠﭙﻮﺭﻩ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﺿﺪ ﺍﺳﭙﺎﺳﻢ ﻗﻮﯼ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺍﻧﻘﺒﺎﺿﺎﺕ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺷﺪﻩﺗﻮﺳﻂ ﺍﺳﺘﯿﻞ ﮐﻮﻟﯿﻦ ﻭ ﮐﻠﺮﻭﺭ ﭘﺘﺎﺳﯿﻢ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ‏( ﺑﺎ ﻏﻠﻈﺖ ۳۶ ـ ۹ ﺍﻧﻘﺒﺎﺿﺎﺕ ﻧﺎﺷﯽﺍﺯ ﺍﺳﺘﯿﻞ ﮐﻮﻟﯿﻦ ﺭﺍ ﻣﻬﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ IC50 ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺎﻧﺲ ﺩﺭ ﻣﻬﺎﺭ ﺍﻧﻘﺒﺎﺿﺎﺕ ﻧﺎﺷﯽ ﺍﺯ CL ﺑﺮﺍﺑﺮ ۱۸ ﺍﺳﺖ ‏). ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺎﻧﺲ ﺑﺮ ﻣﻬﺎﺭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻧﻮﻉ ﺍﻧﻘﺒﺎﺽ ﻣﺰﯾﺖ ﺍﯾﻦ

ﮔﯿﺎﻩ ﺭﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﺗﺮﻭﭘﯿﻦ ﻭ ﻫﯿﻮﺳﯿﻦ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺍﻧﻘﺒﺎﺿﺎﺕ ﻧﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﯿﻞﮐﻮﻟﯿﻦ ﻣﺆﺛﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻫﺪ. ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﻼﻭﻧﻮﺋﯿﺪﻫﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭﻓﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ‏( ﻟﻮﺗﺌﻮﻟﯿﻦ ۷ ـ ۵ ﮔﻠﯿﮑﻮﺯﯾﺪ‏) ﻧﯿﺰ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﺁﻧﺘﯽ ﺍﺳﭙﺎﺳﻤﻮﺩﯾﮏ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺷﺪﺍﺳﺖ.

ادامه نوشته

روستای امشل

این روستا در دو و نیم کیلومتری شهرستان آستانه اشرفیه در استان گیلان قراردارد که فرهنگ و آداب و رسوم مذهبی آن زبانزد خاص و عام است.
این روستا با قدمت طولانی دارای جاذبه های طبیعی فراوانی است. در زیر نمای زیبایی از رودخانۀ این روستای تاریخی و مذهبی را مشاهده میکنید. زیبایی امشل گردشگران زیادی را در تابستان و نوروز به خود اختصاص داده است. زیاده گویی نیست اگر زیباییهای تمام نشدنی این روستا را ذره ای از بهشت جاویدان خداوند دانست. این روستای بسیار قدیمی و مذهبی بیش از ۱۰۰ خانوار را در خود جای داده و رودخانه ای که از بین آن و کنار جاده میگذرد حشمت رود است که قدمتی طولانی دارد و شاخه ای از رود سفیدرود است و به ساحل بندر کیاشهر متصل میشود.
این روستا به این دلیل امشل نامگذاری شد که در روزگاران قدیم مردابهای بسیاری در عراضی این منطقه وجود داشته! مرداب را در گویش محلی (سل) گویند که در آن زمان این منطقۀ زیبا و حاصلخیز را با نام امسل میشناختند.
اما با فرسایش مردابها نام این روستا نیز فرسایش یافت و به نام کنونی امشل تغییر پیدا کرد.
اکثر ساکنین قدیمی این روستا به کشاورزی مشغول هستند (البته جوانان در این بین کم دیده میشوند و بیشتر افراد مسن به شغل پر برکت قدیم خود میپردازند.)
در خاک حاصلخیز این روستا برنج – باقلی – لوبیا – بادمجان – خیار درختی و… کشت میشود. همچنین در حیاط خانه برخی از ساکنین درختهای گوجه سبز – مو – آلوچه و از این قبیل میوه ها یافت میشود.
اما میوه ای که به تازگی کشت آن در گلخانه های این روستا و روستاهای اطراف آغاز شده کیوی است.
امشل، عکس از نت
جمع آوری و تنظیمِ متن: عاکف معززلسکو
از گروهِ زیبای فیسبوکیِ گیلانِ ما

غار تلابون شهرستان املش

غار تلابون یکی از غارهای استان گیلان است که در یک کیلومتری شرق روستای گورَج از توابع شهرستان املش قرار دارد. این غار در دامنه پرشیب یک صخره‌ واقع شده و فاصله آن تا قلعه شاه‌نشین گورج که در رأس کوه بنا شده، ۲۰۰ متر می‌باشد و تا عمق دره، ۳۰۰ متر فاصله دارد. دهانه غار تلابن به سوی شمال، ارتفاع آن ۳ متر و عرض آن بیش از ۱ متر می‌باشد. عمق غار ۱۵ متر است که در انتها به بریدگی صخره‌ای می‌رسد و به نظر می‌رسد این بریدگی افقی، عمق غار را به دو طبقه تقسیم نموده است.

این غار در حال حاضر به عنوان محلی برای نگهداری دام‌های اهالی روستا مورد استفاده قرار می‌گیرد. در طی زمان‌های مختلف، درون این غار حفاری‌های غیرمجاز صورت گرفته به طوری که در بخش‌هایی از کف غار، به هم ریختگی‌هایی دیده می‌شود. از آنجا که در دهانه غار آثار استخوان به صورت پراکنده دیده ‌شده، احتمال داده می‌شود که این غار در گذشته‌های دور، سکونتگاه انسان بوده است.

لازم به ذکر است که کلمه «تلا» به معنی کوه سنگی و «بون» به معنای زیر کوه می‌باشد. نام این کوه به صورت «طلابن» نیز نوشته می‌شود. در بالادست این غار، غار دیگری به نام مگس تله وجود دارد که محل جمع‌آوری زنبور عسل و آشیانه عقاب‌ها بوده است.

 

 جمع آوری مطلب و تنظیم:عاکف معززلسکو  

منبع:کرکان انزلی

 

آبشار ویسادار پره سر

آبشار ویسادار در روستای ویسادار از بخش پره سر توابع شهرستان رضوانشهر گیلان واقع است .آبشار در دل کوه و جنگل های منطقه قرار دارد که از چشم انداز زیبایی برخوردار است .

راه دسترسی به آبشار حدود هفتاد درصد مسیر آسفالت و دارای مناظر بکری می باشد و سی درصد راه خاکی است .زمانی که به آبشار نزدیک می شوی صدای گوش نواز آب به گوش می رسد و تو به اطراف و بالا می نگری که صدا از کجاست وقتی به پل کوچکی که روی آبشار برای عبور و مرور ساخته اند می رسی و زمانیکه به پایین پل نگاه می کنی مبهوت می شوی که چنین آبشار ی در اینجا چگونه وجود دارد . آبشار با حدود ۱۷ متر ارتفاع به پایین سر ریز می شود .بسیار دیدنی و جذاب و بکر و دست نخورده مانده است و مکان خوبی برای گردشگری می باشد .

شما را به این مکان زیبا دعوت می کنم .

فصل برداشت چای مرغوب ایرانی  و خدا قوت به چایکاران زحمتکش املشی

 

به گزارش «صبح رانکوه»، محمدولی روزبهان عصر یکشنبه در این بازدید بیان کرد: با تولید چای کیفی و مرغوب می توان ذائقه مردم کشور را به نوشیدن چای ایرانی برانگیخت لذا تولید چای با کیفیت باید در اولویت کارخانه های چای قرار بگیرد.

به گفته وی، برداشت برگ سبز چای هم اکنون در باغ های شمال آغاز شده که ۶۷ درصد بهای برگ سبز چای توسط دولت و ۳۳ درصد توسط کارخانه های چایسازی پرداخت می شود. بر همین اساس، قیمت خرید تضمینی برگ سبز چای درجه یک و دو برای سال زراعی ۹۴ – ۱۳۹۳، نسبت به سال زراعی گذشته ۲۱درصد افزایش یافته است. وی افزود: قیمت خرید تضمینی برگ سبز چای در سال زراعی جاری برای برگ سبز درجه یک ۲۱ هزار و ۸۰۰ ریال و درجه دو ۱۲ هزار و یکصد ریال تعیین شده است. رییس سازمان چای کشور اضافه کرد: اگر اعتبارات به موقع اختصاص داده و جذب شود ما هم در اسرع وقت نسبت به پرداخت بهای برگ سبزچایکاران اقدام خواهیم کرد. روزبهان اضافه کرد: امسال کشاورزان چایکار، استقبال خوبی ار بهزراعی باغ ها انجام داده اند و به همین دلیل در دو هزار هکتار باغ های متروک مانده سال های گذشته، عملیات بهزراعی انجام و این مقدار باغ به مساحت باغ های چای بازگردانده شده اند. وی به کشاورزان چایکار نوید داد؛ به زودی به افرادی که تاکنون تسهیلات بهزارعی دریافت نکرده اند با تخصیص و تامین اعتبار تسهیلات لازم پرداخت خواهد شد. وی پیش بینی کرد؛ امسال یکصد هزار تن برگ سبز چای از باغ های شمال کشور برداشت شود. نماینده شهرستان های رودسر و املش در مجلس شورای اسلامی در این بازدید گفت: برای اینکه صنعت چای احیا شود بایستی همه عوامل تولید چای، کار مضاعف کنند. محمدمهدی رهبری املشی اضافه کرد: اقدامات خوبی که از سوی کشاورزان چایکار از جمله هرس باغ ها، شخم و کودپاشی انجام گرفته و نزولات جوی هم در سال جاری مناسب بوده؛ شاهد تولید کیفی سازی محصول چای خواهیم بود. رییس اداره چای املش هم گفت: کارخانه های چایسازی املش از ابتدای بازگشایی تاکنون ۳۱۰تن برگ سبزچای خریداری کرده اند که همه از نوع درجه یک بوده است. محمد عیسی طالبی افزود: هم اکنون برداشت برگ سبز چای در پنج هزار و۲۰۰هکتار از باغ های چای شهرستان املش ادامه دارد. وی افزود: سال گذشته چایکاران املشی ۱۵هزار و ۸۸۷کیلو برگ سبزچای درجه یک و دو برداشت و به ارزش حدود ۱۵میلیارد تومان درآمد کسب کردند. در دو استان گیلان و مازندران بیش از ۳۰ هزار هکتار باغ چای وجود دارد که حدود ۹۰درصد این باغ ها در گیلان قرار دارند. ۵۰ هزار خانوار کشاورز چایکار، ۳۰ هزار هکتار باغ چای و ۱۶۰ واحد چای سازی در استان های گیلان و مازندران در زمینه صنعت چای فعالیت دارند. شهرستان املش با ۳۵کارخانه چایسازی و تولید بیش از ۳۲درصد چای کشور در شرق مرکز گیلان واقع شده است./ایرنا

منبع: صبح رانکوه

پیشاپیش عید نوروز رو به شما تبریک میگم.

شمی عید موبارک ببون ایشالا

نوروزی خوانی در گیلان

نخستين روزهاي اسفند ماه نوروزخوانها  در حالي كه خسته هستند، ولي با چهره ي گشاد و روحيه ي بسيار خوب خبرآمدن بهار را زمزمه می کنند. اينان بيشتر از مناطق رودبار به ويژه( جلگه ي سرسبز گيلان و مناطق كوهستاني ديلم مي روند و لهجه ي خاص خود را دارند كه اين لهجه شباهت بيشتر به لهجه ي مردمان مناطق «شهر خورشيد»(خورگام)، ديلمان، امام كجيد، شوييل، كليشم، اشكور بالا و پايين، سيار ستاق دارد كه در كوچه ها شنيده مي شود. نوروزخوانها سراسر خاك سرزمين گيل و ديلم را زير پا مي گذارند و نيز نيمي از بخش هاي مناطق كوهستاني و جنگلي استان مازندران را، بخش هاي عمارلو و تا مناطق كجور را كه از لحاظ فرهنگي در يك خطه قرار گرفته اند درمي نوردند.آنها به ترجيع كه مي رسند، آن را دو نفري تكرار مي كنند مي خوانند.
در نوروزخواني، كه ترجيعش با باد بهاران آمده آغاز مي شود، سطرهايي در ستايش يا نكوهش «صاحبخانه » مي سرايند و گاه مقداري پول برنج، چاي يا تخم مرغي را كه مي خواهند در شعر قيد مي كنند و چنين مي خوانند:
«بخوانم  من امام اولين را              شه كشور اميرالمؤمنين را
وصي جانشين يعني علي را         به ياسين و الف لام و به فيروز   
دهيد مژده كه آمد عيد نوروز           امام دومين هم دسته ي گل
شفاعت مي كند او بر سر پل           اما سومين شاه جهان است
بود نامش حسين شاه يگانه و . . . . »
آنها اين اشعار را تا امام دوازدهم تكرار مي كنند.
«امام دوازدهم مهديش نام است              تمامي كل عالم را امام است
بدانيد حضرت صاحب الزمان است          به ياسين و الف و لام و به فيروز
دهيد مژده كه آمد عيد نوروز                 خدايا صاحبخانه را خوشحال گردان
جوانان را داماد گردان                       عروسش صاحب اولاد گردان
به ياسين و الف و لام و فيروز             دهيد مژده كه آمد عيد نوروز
هوا سرد است و بگرفته صدايم             كه چند تا تخم مرغ باشد دوايم
ايا همشيره ي فرخ لقايم                    بكش زحمت بيار عيدي برايم
جوانب خير ببينيد از دعايم و . . . . »


نوروزخوانها كه در گذشته خبردهندگان و پيام آوردن نوروز بودند، امروزه در بسياري از مناطق روستايي و كوهستاني گيل و ديلم كار خود را ادامه مي دهند. نوروزخوانها معمولاً در شب حركت مي كنند و فانوس و چراغي همراه دارند. از فانوس براي ديدن راه و از چماق براي زدن حيواناتي نظير سگها و شغالها استفاده مي كردند و از محله اي به محله ي ديگر و از خانه اي به خانه ي ديگر سر مي زدند بنابراين نوروزخوانها در جلوي هر خانه شعرهايي براي خوشامد صاحبخانه مي خواندند. مثلاً دعا مي كردند پسرهاي خانه داماد شوند و روزي سعادت و نيكبختي براي اهل خانه آرزو مي كردند كه صاحب خانه ها هم هديه اي مانند تخم مرغ، برنج، شيريني، پول و . . . به نوروزخوانها مي دادند.

منبع: شمال نیوز

سبزه سفره هفت سین  در گیلان

ماه اسفند، ماه كاشتن دانه، غله هاست.در استان سر سبز گيلان همانند ساير استانهاي كشور، كاشتن سبزه صورتي نمادين دارد امروزه در تمامي خانه ها رسم است كه ده يا پانزده روز مانده به نوروز، در ظرف هاي كوچك و بزرگ و كاسه ها و بشقاب و كوزه ها، ابتدا گندم يا عدس و تخم شاهي و . . . را در ظرفي خيس مي كنند. پس از آنكه اين دانه ها جوانه زد، آن را در ظرف جداگانه اي مي ريزند و روي آن را با پارچه هاي نازكي مي پو شانند و اعتقاد دارند كه اگر چشم ناپاكي بر آن افتد، سبزه رشد نمي كند و سبز نمي شود. سبزه هنگام تحويل سال نو به خوبي رشد كرده و به سفره ي «هفت سين زيبايي و طراوت خاصي مي بخشد. مردمان سرزمين گيل و ديلم همانند ساير هموطنان كشورمان سبزه را تا آخرين روزهاي تعطيلات نوروز (يعني سيزده بدر) نگه مي دارند و بعد آن را به آب روان رودخانه مي سپارند.

 

چله بزرگ و کوچک در املش گیلان

زمستان از جمله فصل‌های سال است که در فرهنگ مردم املش جایگاهی ویژه دارد و باورها، آداب و آیین‌ها و همچنین نامگذاری روزهای مختلف آن از سه فصل دیگر خیلی بیشتر است.

اوّل جدی (دی‌ماه) تا دهم دلو (بهمن‌ماه) که اوج سرما، باریدن برف و یخبندان است  به‌نام «چلّه بزرگ» معروف است. از دهم دلو (بهمن ماه) تا اوّل حوت (اسفند) سردی هوا کم می‌شود که به این بیست روز «چلّه کوچک» می‌گویند. روایت است که چلّه کوچک به چلّه بزرگ می‌گوید: اگر پشتم بهار نبود چه کارها که نمی‌کردم! بچه‌ها را در گهواره و زنان را کنار تنور از سرما سیاه و کبود می‌کردم.

در املش  نیز فصل زمستان به طریقی سنتی و قدیمی تقسیم‌بندی می‌شود. زمستان با شب پرخاطره و به یادماندنی یلدا شروع می‌شود و چهل روز اول آن به «پیلا چلّه » (چله بزرگ) معروف است که در چهل روز آن بیشتر باران می‌بارد. بعد از چله بزرگ نوبت (کوچه چله )یا چله کوچک می‌رسد که فقط بیست روز است.

۳۰روز باقیمانده را آفتاب برهوت تشکیل می دهد که اعتقاد دارند در این ۳۰ روز هوا گاهی سرد گاهی گرم و… ممکن است در طول چند روز شود و ثبات خاصی ندارد.  چون دو چله در حال مشاجره با هم هستند و به هم گوشه و کنایه می‌زنند و چله کوچک می‌گوید اگر من به اندازه تو عمر داشتم همه پیرزن‌های کنار اجاق و همه میش‌های لاغر و مریض دنبال گله را از سرما نابود می‌کردم.

در چله کوچک (که بنا به تقویم رسمی از یازدهم ماه بهمن تا شب اول اسفند است) هوا بیشتر از هر زمانی سرد می‌شود و آمدن برف و کولاک محتمل است. عده‌ای بر این باورند که بعد از شست روز کمر زمستان می‌شکند و این‌طور از زبان زمستان می‌خوانند: شصتم شکستم، هفتادم افتادم، نودم سایه‌ات ببند که آمدم. در روز نودم با گرم‌شدن هوا به سایه علاقه‌مند می‌شوند.

در هر صورت امید وارم که در این ایام باقیمانده ،این دو برادر  هدیه برفی تقدیم  گیلانیان عزیز بکنند

 

 

یعنی چای و چایکارش دارن فراموش می شن؟

یادم می آید از روزهای نه چندان دور رونق بازار چای و چایکاران.یادم می آید از روزهایی که کلیه خانواده های روستایی  روزاشونو به جای  اینکه تو قهوه خونه ها  و دیدن فیلم سینمایی  و ... تلف کنند ،سر باغاشون بودند ،راستی چه لذتی داشت کل اعضای خونه  سر باغ چای کنار هم بودند.بدنا خیس عرق می شد زیر گرمای داغ تابستون ولی لبای زیر عرق همیشه خندون بود.آره یادم می یاد که هم درسمو می خوندم و هم چایی میچیدم.یادم می یاد از بستن با پارچه انگشت دستم که با داس چای چینی می بریدمش.یادم می یاد از گذاشتن  زنبیلهای پر از چایی داخل ماشینهای دوج و جیب و ریوی قدیمی جهت تحویل دادن به کارخونه.یادم می یاد از خوردن هندوانه و خربزه خنک پدر که پس از تحویل دادن چای کارخونه از شهر برامون سر باغ می آورد.یادم می یاد از زنبیلهای حصیری که توش چای میریختم.یادم میاد از کلمن  آب سرد.یادم می یاد از چشمه آبسرد داخل باغ چایمون.یادم می یاد از بوته های چای پر پشت باغات چای  که ما بچه ها توش گم می شدیم.

بله فقط یادم میاد اینا.الان دیگه نه ازبوته های چای پر پشت خبری هست.نه از ماشین دوج قدیمی .نه از زنبیل حصیری.نه از چشمه  آب سرد داخل باغ چای.نه از داس چای چینی.

در چند ساله اخیر بدلیل آفت زدگی باغات چای و همچنین کاهش بارندگی و یا بارندگی های بی موقع و همچنین کاهش انگیزه باغداران جوان  و به صرفه نبودن  کاشت و داشت و برداشت محصول برگ سبز چای بدلیل قیمت پایین چای و از طرفی عدم  حمایت از چایکاران جهت احیائ باغات چای  ،همچنان شاهد افول صنعت چای کشور و منزوی شدن چایکاران که زمانی از پردر آمد ترین  قشر جامعه بودند و در داد وستد بازار نقش اساسی ایفا می کردند ،هستیم.

به امید تکرار اون روزا (با حمایت مسئولین محترم از چایکاران)

آرامگاه میرزا کوچک خان جنگلی

 

 

یونس استادسرایی مشهوربه میرزا کوچک خان جنگلی (1257-1300 هجری خورشیدی) مبارز انقلاب مشروطه و رهبر جنبش جنگل بود که در اعتراض به نقض تمامیت ارضی و استقلال ایران از سوی بیگانگان بعد از مشروطه قیام کرد.

این آرامگاه در محله سلیمان داراب رشت واقع شده است.

 

بیمارستان شهرستان املش  گیلان کی به بهره برداری خواهد رسید

اگه اجازه بدین با توجه به اهمیت موضوع تنها برای یکبار خارج از هدف وبلاگ  مطلبی رو درج نمایم .موضوع موضوع مهمی است که می تونه نجاتبخش باشه و با سلامت مردم سر و کار داره .با نفس مردم سر و کار داره و خلاصه می تونه جلوی پر پر شدن عزیزان املشی  جلوی چشم خونوادشون بعلت بیماریهای اورژانسی رو بگیره.چرا که شهرستان املش با قدمت تاریخی چند هزار ساله هنوز نتونسته برای خودش بیمارستان تخصصی داشته باشه و سلامت مردم شهرستان به دست چند نفر پزشک عمومی که اون عزیزا هم فاقد تجهیزات پزشکی پیشرفته جهت نجات جان  بیماراشون هستند سپرده شده.چقدر اتفاق افتاده که بیماری با درد سینه به درمانگاه املش رفته و تا با آمبولانس به شهرستانهای همجوار اعزام بشه توی آمبولانس جونشو از دست داده.چقدر شده که همشهریامون بدلیل خونریزی داخلی ناشی از تصادفات و صدمات  تا برسن به شهرستانهای همجوار جونشونو از دست دادن.

بله این موضوع مهم بیمارستان تخصصی هست که چند سالیه که داره تو املش ساخته میشه و هنوز هم داره ساخته میشه.سیستم بهداشت و درمان شهرستان هم برای ارائه خدمات بهداشتی و درمانی با تجهیزات و امکانات و پتانسیلهای موجود سنگ تمام گذاشته ولی تا نجات جان بیماران اورژانسی و سرگردانی همشهریان در سطح استان فاصله زیادی داره  و افتتاح این بیمارستان  که فکر  کنم دیگه نقشه تیپش دموده شده باشه  می تونه مرحمی باشد بر زخم دل درد مندان املشی.

مسئولین محترم دست اندر کار استانی و شهرستانی  ،سفره  رنگین نظام مقدس جمهوری اسلامی  آنقدر گسترده هست که تجهیز یه بیمارستان کار خیلی آسونیه .فقط یه اراده می خواد و بس

ظاهراً اورژانس بیمارستان با همت مسئولین مربوطه  استانی و شهرستانی و با اراده خیر بزرگوار(نیکوکار) راه اندازی شده و کل بیمارستان تا دهه مبارک فجر امسال افتتاح خواهد شد.

رودسر

رودسر

رودسر

وجه تسمیه نام رودسر ترکیبی از دو پاره واژه رود و سر است. سر در زبان دیلمی و پهلوی به معنی کنار بوده و بر همین اساس نام این شهر به معنای کنار رود است.

میدان شهرداری با آن در و دیوار تاریخی اش و خانه های تاریخی ،کوچه پس کوچه های شهر که با بام سفالی هنوز هم از زندگی اقلیمی مردم رودسر می گویند، تنها گوشه ای از ردپای ساکنین گذشته این شهر است.

از تاریخ شواهد معماری رودسر، میدان شهرداری بیشتر از همه جای آن خودنمایی می کند. این میدان شامل ساختمان شهرداری با آن معماری شناخته شده گیلان که مشابه اش را می تواند در میدان شهرداری رشت دید، و نزدیک هفت ساختمان تاریخی است. ساخت این میدان در زمان رضا شاه آغاز شد و همان دوران نیز به پایان رسید. محلی های رودسر می گویند رضا شاه می خواست که مردم را در شهر نگه دارد، به همین علت ساختمان های اداری را کنار میدان و شهرداری ساخت و به این ترتیب کم کم شهر گسترش پیدا کرد.ساختمان ثبت احوال، ثبت اسناد، دارایی، شهربانی (نیروی انتظامی)، دادگستری، بنیاد علوی و یک دبیرستان بخشی از ساختمان های تاریخی اطراف میدان است که با اندکی اختلاف شبیه هم ساخته شده اند. البته امروز برخی از این ساختمان ها کاربری خود را تغییر داده اند و دبیرستان تبدیل به پژوهشگاه معلم شده است. به گفته کارشناسان میراث فرهنگی ساختمان های این میدان در فهرست میراث ملی ثبت شده اند اما هنوز مجموعه ای به نام میدان شهرداری و عرصه و حریم آن به ثبت نرسیده است.

تجار ارفع تجار و حاج رئیس جزء مهمترین تجار رودسر بودند که هنوز هم خانه های تاریخی این اشراف زاده ها را می توان در یکی از کوچه های پشت میدان شهرداری دید. این دو برادر به طور فامیلی در یک محله زندگی می کردند که امروز به نام کوچه رئیسیان شناخته می شود. این کوچه شامل بیش از ۶ خانه تاریخی با قدمتی بیش از ۱۰۰ سال است. خانه ارفع تجار که گفته می شود وضعیت مالی بهتری داشته، تقریبا بزرگترین خانه تاریخی رودسر محسوب می شود و می گویند زمانی که رضا شاه به این شهر آمد مهمان این خانه بوده است. این خانه امروز در اختیار نتیجه ارفع تجار، پسر “میرعلی اکبر ارفع زاده” است و با عنوان خانه میرعلی اکبر ارفع زاده در فهرست میراث ملی به ثبت رسیده است.

 

برگرفته از فرهنگ باران
گردآورنده افسانه امانی

عجایب هفتگانه اشکورات رودسر– گیلان

منطقه اشکور از جنوب به قزوین از مغرب به املش و رودبار الموت و از شرق به بخش کوهستانی شهرستان رامسر- تنکابن و از شمال به دامنه‌های کوهستانی رحیم آباد و رامسر  متصل است.

اشکورات رودسر به 3 دهستان تقسیم شده است: اشکور سفلی، اشکور علیا و سیارستاق ییلاقی و اشکور شوئیل
اشکور به دلیل شرایط و طبیعت کوهستانی، دارای زمستان‌های سرد و پربرف و تابستان‌های خنک و ملایم می باشد و این امر باعث شده که درفصول پاییز وزمستان جمعیت به حداقل و در بهار و تابستان به حداکثر ممکن برسد.

این منطقه، به علت دارا بودن چشمه سارها، دریاچه‌های طبیعی، چشمه‌های آب معدنی، رودخانه‌های زلال و غارهای فراوان و پاکی هوا توجه مردم را به خود جلب کرده است.

مناطقی از کوهستان‌های اشکورات بر اثر کاوش‌های انجام گرفته به آثار و شواهد گوناگونی مخصوصا قبور مربوط به دوران نبوع تا دوران ساسانی و بعضا نیز از دوران اسلامی نیز بدست آمده و این خود نشان از قدمت منطقه دارد.

منطقه اشکور علاوه بر داشتن آب و هوای ییلاقی، منایع زیر زمینی، باغات فندق و گردو، زمینهای مزروعی گندم و جو٬ عدس ولوبیا، سیب زمینی،سیر و پیاز و گیاهان دارویی از قبیل گل گاوزبان، بنفشه، کنگر، گل پر، گزنه، گون، همیشه بهار، قارچ های خوراکی، بابا آدم (کو لا کولا) و ... را می توان نام برد.

اشکور جزء بخش رحیم آباد شهرستان رودسر و در جنوب شهر کلاچای به سمت رحیم آباد قرار گرفته و عجائب هفتگانه‌ای را در دل خود جای داده که قدمتی به درازای تاریخ دارد.

مسجد ناصرالحق یا ناصرالکبیر(ع) - روستای رودبارک

مسجد ناصرالحق یا ناصرالکبیر(ع) معروف به آستانه 7 امام در روستای رودبارک از دهستان اشکور سفلی قرار دارد که در قرن سوم هجری قمری ساخته شده و یکی از عجائب هفتگانه اشکور به شمار می‌آید.

روستای رودبارک با روستاهای نرکی و توسه چال همسایه است و در 35 کیلومتری بخش رحیم آباد و 50 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان رودسر واقع شده است.

در قرن سوم هجری قمری به دستور ناصرالحق (ناصرالکبیر) ابومحمد حسن معروف به حسن اطروش نوه حسن بن زید در روستای رودبارک مسجدی ساخته شد که بعدها این مسجد به نام آستانه هفت امام معروف شده است.

در داخل آستانه یک میله آهنی قرار دارد که مزار 7 امامزاده را از قسمت دیگر آستانه جدا می‌کند، چشمه ای نیز در پائین آستانه قرار دارد که آب آن شور و برای دفع امراض از آن استفاده می‌شود.

از خصوصیات ظاهری دیگر آستانه 7 امام می‌توان، سه درب چوبی 2 لنگه در 3 جهت غرب و شرق و شمال، 4 طرف ایوان، تعداد 22 ستون که با آجر البرز ساخته شده نام برد.

در اطراف آستانه، یک درب دولنگه فلزی در ورودی ایوان، یک ستون چوبی در وسط آستانه و سراسر بام پوشیده از سفال است. تخته چوبهایی نیز در آستانه قرار دارد.

درب چوبی که به بی بی هیبت معروف است در قسمت غربی دیوار آستانه نصب شده است و اعتبار زیادی به آستانه 7 امام بخشیده است.

کوه عروس و داماد - روستای زیاز

کوه عروس و داماد از دیگر عجائب اشکورات است که در روستای زیاز واقع شده است. این روستا با روستاهای آغربن کندسر، گرمابدشت، دیورود و سجیران همسایه بوده و در 26 کیلومتری بخش رحیم آباد و 41 کیلومتری جنوب غربی شهرستان رودسر واقع شده است.

در شمال منطقه سی پل، کوه سنگی با شیب بسیار تند واقع شده است که در بالاترین نقطه آن دو مجسمه سنگی به شکل عروس و داماد قرار دارد.

کوه عروس و داماد به واسطه اینکه در بین کوه‌های دیگر اشکور از زیبایی و شکوه خاصی برخوردار است، نظر هر بیننده‌ای را به خود جلب نموده و ناخودآگاه متوجه عظمت خالق هستی که باعث این همه زیبایی است، می‌کند.

دریاچه روستای صمد آباد از دهستان شوئیل

دریاچه صمد آباد یکی دیگر از عجائب منطقه اشکورات گیلان است که در روستایی صمدآباد قرار دارد.

این روستا با روستاهای اکبرآباد، برمکوه، تلابنک، وگلخانی، دشتک و زراکی همسایه است و در 54 کیلومتری بخش رحیم آباد و 69 کیلومتری شهرستان رودسر واقع شده است.

ساکنان این روستا معتقدند که نام اصلی این روستا در گذشته چیز دیگری بوده است، نقل است که در گذشته دو سید در تاریکی شب وارد این روستا شده اما کسی حاضر نشد آنان را در منزل خود پناه دهد تا اینکه سرانجام در منزل پیرزنی که تنها زندگی می‌کرد وارد می‌شوند در این هنگام آن دو به پیرزن از آب گرفتن تمام روستا خبر می‌دهند.

سپس وقت موعود فرا رسید و تمام روستا را آب می‌گیرد، بعدها فردی به نام صمد تصمیم به آبادانی این روستا می‌گیرد که از آن زمان تاکنون این روستا به صمدآباد معروف شده است.

دریاچه‌ای نیز در اثر آبگرفتگی از آن زمان تاکنون برجاست که یکی از بزرگترین دریاچه‌ها و از جمله عجایب هفتگانه اشکور به شمار می‌آید.

غار واردار - روستای دلیجان

غار وادار روستای دلیجان از دیگر عجائب اشکورات است. این روستا با روستاهای تواسانکش و یاسور همسایه بوده و در 47 کیلومتری بخش رحیم آباد و 62 کیلومتری شهرستان رودسر واقع شده است.

این غار، آثار آبادی و آجرهای قدیمی در کجیل سرا، آسیاب قدیمی بومی تله از نقاط معروف و قدیمی این روستا به شمار می‌رود.

غار وادار در شرق روستا قرار دارد و از منطقه ونکش شروع و تا غار وادار امتداد دارد. در فاصله این دو نقطه که بصورت تونلی زیرزمینی است دهانه آن در منطقه وادار گشاد و پهن می‌شود.

این غار در امتداد سرچشمه رودخانه آسمانرود واقع شده و از حیث قدمت دارای تاریخ بسیار دور و درازی است و از دیگر عجایب هفتگانه اشکور به حساب می‌آید.

دارگردان رجه - روستای گیری

دارگردان رجه در روستای گیری واقع شده است و این روستا با روستاهای کیاشکول، میانرود و محمودلات همسایه بوده و در 68 کیلومتری بخش رحیم آباد و 83 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان رودسر واقع شده است.

این روستا در منتهی الیه اشکور بالا و در پای قله معروف بزاکو قرار گرفته است. در میان منطقه زورو و قله بزاکو، دارگردان رجه واقع شده است که استان گیلان و استان مازندران را از همدیگر جدا می‌کند.

سرچشمه رودخانه آسما نرود - روستای گیری

سرچشمه رودخانه آسمانرود واقع در روستای گیری است و آسیاب قدیمی در جنوب روستا قرار دارد.

این آسیاب یکی از معدود آسیاب‌های اشکور است که از مناطق دور و نزدیک برای آسیاب کردن گندم، مورد استفاده قرار می‌گیرد.
علت اصلی وجود این آسیاب، آب فراوانی است که از دهانه یک سنگ بزرگ در سرچشمه رودخانه آسمانرود بیرون می‌آید.

چشمه آسمانرود به علت صافی و زلالی آب به این نام معروف است و به عنوان یکی دیگر از عجایب هفتگانه اشکور معرفی شده است.

تونل روستای یازن

تونل طولانی یازن یکی دیگر از عجائب هفتگانه اشکورات گیلان است که در روستای یازن قرار دارد.

یازن با روستاهای تمل، نارنه و سپارده همسایه است و در 118 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان رامسر واقع شده است.

در این روستا در انبارکاه شخصی به نام صدرالله یازنی یک تونل بسیار طولانی وجود دارد که به عقیده اهالی راه به جایی دارد.

منبع: همشهري آنلاين

وجه تسمیه گیلان

درباره نام "گیلان" و معانی واژه گیل نظرات مختلفی ابراز شده است. لغت نامه دهخدا گیلان را ماخوذ از واژه "گیل" به اضافه پسوند "ان" دانسته و افزوده است در پهلوی Gelan به معنی مملکت گل ها و نزد یونانی ها Gelae و در اوستا نام ناحیتی به نام وارنا است.

فرهنگ فارسی معین این واژه را چنین تعریف کرده است: "گیلان[gelan گیل + ان] ناحیه ای در جنوب غربی بحر خزر مسکن قوم گیل، در قدیم قسمت کوهستانی گیلان را دیلم و مردمان آن را دیلمان می گفتند..."

"الکساندر خود زکو" نام این ایالت را برگرفته از واژه گیل می داند که در لهجه محلی مردم آن به معنای گل است و در واقع معرف سرزمینی باتلاقی است.

"رابینو" نام گیلان را مشتق از کلمه اوستایی Varena نام ناحیه ای در شمال کوه البرز می داند که به مرور زمان در تلفظ به صورت گیلان در آمده است.

"عباس اقبال آشتیانی" در باره ساکنان گیلان می نویسد: "طایفه گیل یا جیل یا گیله یا گیلک و قوم دیلم، دو تیره از ایرانیان آریایی نژادند که از زمان بسیار قدیم در قسمت غربی ولایات ساحلی بحر خزر ساکن بوده و ایامی که قدرت به هم می رسانده اند، دامنه استیلای خود را از مشرق تا حدود گرگان و از شمال تا ولایت ازان (ماوراء ارس) و از جنوب تا حوالی قزوین می کشانده اند."

به هر صورت نواحی جنوبی دریای مازندران به دلیل اقلیم مناسب و وفور نعمت از دوران پیش از تاریخ توسط اقوام گوناگون برای سکونت مورد توجه بود. ساکنان گیلان در طی قرون گذشته گاه از مناطق جلگه ای و کوهستانی به عرصه های جنوبی تر مهاجرت کرده و برخی با امتزاج و اختلاط در گروه های نژادی جدید به حیات دیر پای خویش ادامه داده اند.

منبع :سازمان میراث فرهنگی استان گیلان

سماموس سوار بر خزر

عظمت سماموس

تصاوير ماهواره اي عروس گيلان لاهيجان

تصاوير ماهواره اي روستاي بيله لنگه املش

روستاي بيله لنگه املش

روستاي بيله لنگه اماش گيلان

از تپه مارليك تا جام مارليك رودبار

در کرانه شرقی سفیدرود دره زیبایی به نام گوهر رود وجود دارد که به علل حاصلخیزی خاک، ملایمت هوا و رطوبت و بارندگی کافی از بهترین نقاط این ناحیه به شمار می‌رود. در وسط درهٔ گوهر رود، رودخانه‌ای به همین نام جریان دارد که از شعبه‌های کوچک سفیدروداست.

در دره گوهر رود تپه‌های کوچک و بزرگی به چشم می‌خورد که مربوط به دوره‌های باستانی است و تپه مارلیک یکی از مهم‌ترین آن هاست. این تپه در محلی به نام چراغعلی تپه (مالک قدیمی آن) شهرت دارد. تپه‌های باستای گوهر رود از جمله مارلیک بقایای یک تمدن باستانی فراموش شده‌ای را در دل خود مدفون کرده‌اند.

تپه مارلیک، که گنجینه‌ای ارزنده از هنر و تمدن بشری را در طول قرن‌ها در خود پنهان کرده‌است در حقیقت تپه‌ای طبیعی و صخره‌ای است که از سنگ‌های سولفات آهن تشکیل شده و لایه‌های طبیعی و تحتانی آن چنان است که شکافهای بزرک درون تپه ایجاد کرده و همین حفره‌ها موجب شده تا حیواناتی چون موش و مار به فراوانی در آن لانه کنند. عده‌ای معتقدند که نام مارلیک به دلیل وفور مار در این تپه بر انجه اطلاق شده‌است و افسانه مار و گنج در این تپه مصداق واقعی پیدا کرده‌است.

اما برخی نیز مارلیک را یک واژهٔ تاریخی می‌دانند که از دو جز «مارد» و «لیک» ترکیب شده و معنای قوم «مارد» را می‌دهد. اینان استدلال می‌کنند که این کلمه در اصل «ماردلیک» بوده و با حذف «دال» مارلیک شده‌است. مارد اشاره به آماردهاست و «لیک» هم همان «لک» است به پسوند مکان است که در واژه‌هایی نظیر اسکو+ لک (یکی از روستاهای رستم آباد رودبار) و گیل+ لک دیده می‌شود. اگر نظریه اخیر را قبول کنیم بی گمان باید گنجینهٔ مارلیک را متعلق به قوم آمارد بدانیم.

کاوش‌های مارلیک در سال‌های ۴۱-۱۳۴۰ با همکاری دانشگاه تهران و اداره باستان‌شناسی انجام گرفت. در ادامه کاوشها وضعیت اصلی تپه که معرف آرامگاه و گورستان اقوام فراموش شده باستانی است- آشکار شد.

احتمال می‌رود که این تپه، آرامگاه خصوصی فرمانروایان و شاهزادگان محلی بوده‌است که در اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پيش از ميلاد در این منطقه حکومت می‌کرده و مردگان خود را بنا بر سنن و آیین‌های رایج آن دوره به همراه اشیاء و آثار قیمتی در این آرامگاه‌ها به خاک می‌سپرده‌اند.

زمانی که سه چهارم کاوش در تپه انجام شد در حدود ۲۵ آرامگاه با اتاق آرامگاه کشف شد که در همه آنها اشیایی مانند ظروف مفرغی – ظرف‌های سفالین- دکمه‌های تزئینی- انواع سرگرز، پیکان، شمشیر، خنجر، مجسمه‌های برنزی و سفالی، کلاه خود، سرنیزه، سوزن‌های طلاو مفرغ و... با نقوشی از انسان و گیاهان و حیوانات نظیر گاو کوهاندار، گاو بالدار، اسب شاخدار و اسباب بازیهایی برای کودکان - دوک پشم ریسی و افزاری از این گونه بدست آمد که معرف فرهنگ و طرز زندگی این اقوام هستند. و نشان از اعتقاد به زندگي پس از مرگ دارد.

پارچه‌های بدست آمده از تپه هاي مارليك نشانه ظهور و پیشرفت صنعت بافندگی در گیلان هزاران سال پیش است.

از جمله موارد جالب کشف کاشفان، مهری است که روی آن خط میخی حک شده‌است و یا مهر دیگری که مجلس شکار را نشان می‌دهد. به گفته باستان شناسان قدمت آنها به بیش از سه هزار سال می‌رسد.

نمونه بی بدیل این کاوشها جام مارلیک است که از زر ناب است و ارتفاع آن به ۱۸ سانتی متر می‌رسد.

ارتفاع نقش برجسته‌های جام تا دو سانتی متر می‌رسد که نشان دهنده مهارت استاد کاری است که با ضربات چکش آن را آفریده‌است.

نقش وسط جام درخت زندگي است و در دوسوی درخت دو گاو بالدار دیده می‌شود که در حال بالارفتن از درخت هستند. نمایش بدن حیوان به حالت نیم رخ و نمایش سر آنها از روبه رو، از ویژگی‌های هنر ايراني است و هویت ایرانی سازنده اش را نشان می‌دهد.

در کف جام گلی زیبا نقش شده‌است. درمیان گل نقش خورشید دیده می‌شود که شعاع‌های خود را به طور منظم پراکنده‌است.

منبع: ويكيپديا

جام مارليك